20 دی 1387 / 12 محرم الحرام 1430 / 9 ژانویه 2009

شهادت امام سجاد(ع) در برخي نقل‏ها سال 92 ق و در نقلي ديگر سال 94 و در منابعي ديگر سال 95 ذكر شده است. همچنين در روز شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد. در برخي منابع، شهادت ايشان را در روز 22 18 و 25 ماه محرم نيز ذكر كرده‏اند. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقيّه بود و كسي در برابر جاسوسان بني‏اميه، مجال نفس كشيدن نداشت؛ با اين حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احكام اسلام فروگذاري نكرد. ايشان به هر نحوِ ممكن، مسائل اسلامي را بيان مي‏نمود و در هدايت مردم مي‏كوشيد. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحيفه‏ي سجاديه است كه مشتمل بر 54 دعا از دعاهاي آن حضرت مي‏باشد. مدت عمر آن امام، 57 سال و زمان امامت آن بزرگوار 34 سال بود. آن امام همام، سرانجام به دستِ هشام بن عبدالمَلِك در زمان خلافت وليد بن عبدالملك مسموم شد و به شهادت رسيد. پيكر مطهر امام سجاد(ع) در قبرستان بقيع و در كنار مرقد مطهر عموي گراميش حضرت امام حسن مجتبي(ع) واقع است.
در روز دوازدهم محرم سال 61 قمري، كاروان اسيران كربلا كه شامل زنان و كودكان شهيدان قيام كربلا بود، وارد شهركوفه شد. سرپرستي اين كاروان را امام سجاد(ع) فرزند امام حسين(ع) و حضرت زينب(س) خواهر آن امام، بر عهده داشتند. اين دو بزرگوار، با وجود سختي‏ها و ناملايمات فراوان كه از سپاهيان يزيد ديده بودند، در كوفه باشجاعت و صراحت، ستم‏ها و جنايات حكومت اموي را افشاء و مردم اين شهر را به خاطر ياري نكردن امام حسين(ع) و مقابله با ايشان سرزنش كردند. امام سجاد(ع) و حضرت زينب در مدت اقامت در كوفه، وظيفه و رسالت خود را مبني بر ابلاغ و نشر پيام امام حسين(ع) در جامعه، به شايستگي انجام دادند.
در روز 12 محرم سال 61 قمري، هنگامي كه نيروهاي يزيد، كربلا را ترك كردند، مردم قبيله‏ي بني‏اسد از روستاي غاضريه كه نزديك كربلا بودند اجساد شهداء را دفن كردند. پيكرهاي مطهر ياران وفادار امام‏حسين(ع) در كنار بدن پاك آن سرور به خاك سپرده شدند.
ميرزا محمدهاشم خوانساري چهارسوقي در حدود سال 1199ش (1235ق) در خوانسار و در خانواده‏اي اهل علم و تقوا و فضيلت به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در خوانسار فرا گرفت و سپس از محضر پدر نامدارش، ميرزا زين‏العابدين خوانساري بهره‏مند گرديد. وي سپس راهي اصفهان شد و از دروس پرفيض حضرات آيات: شهيد سيدحسن مدرس، سيد صدرالدين عاملي و حاجي كرباسي استفاده نمود. آيت‏اللَّه چهارسوقي پس از اين سال‏ها، از آيت‏اللَّه مدرس، در 26 سالگي اجازه روايت و اجتهاد گرفت. سپس براي تكميل معلومات و اندوخته‏هاي علمي به عراق مهاجرت كرد و با حضور در درس فقيه كامل، شيخ مرتضي انصاري، مفتخر به دريافت اجازه اجتهاد از دست آن بزرگوار گرديد. ميرزا هاشم چهارسوقي از آن پس به اصفهان مراجعت نمود و علاوه بر تشكيل حوزه درسي عظيم، صاحب فتوي و مرجع خاص و عام گرديد و در اصفهان رياست تام يافت. در حلقه درس اين استاد كبير، دانشمندان فرهيخته‏اي حضور داشتند كه بعدها هر يك مدرسي سترگ و فقيهي صاحب نام شدند. در ميان اين شاگردان، حضرات آيات عظام: علامه سيدمحمد كاظم يزدي، شيخ الشريعه اصفهاني، حاج آقا رضا همداني، شيخ هادي تهراني، ميرزا حسن نوري، شيخ محمدباقر اصطهباناتي، سيد حسن صدر و سيد ابوتراب خوانساري از بقيه مشهورترند. همچنين كتب ارزشمندي همچون الاستصحاب، منظومه‏اي در اصول فقه، مباني الاصول، جواهرالعلوم و احكام الايمان و ده‏ها اثر ديگر از اوست. ميرزا محمدهاشم چهارسوقي سرانجام در بيستم دي ماه 1279ش، در هشتاد سالگي بدرود حيات گفت و در وادي‏السلام نجف اشرف به خاك سپرده شد.
آيت‏اللَّه سيد ابوالحسن انگجي تبريزي در حدود سال 1243 ش (1282ق) در اَنگج، يكي از محلات تبريز به دنيا آمد. وي ادبيات فارسي و عربي، نجوم، حساب و فقه و اصول را در تبريز خواند و سپس در 22 سالگي براي ادامه تحصيلات عازم نجف اشرف شد. آيت‏اللَّه انگجي در آنجا از حوزه درس استدلالي فقهي و اصولي آيات عظام شيخ محمدحسن مامقاني، ملامحمد فاضل ايرواني و ميرزا حبيب اللَّه رشتي بهره جست و به درجه اجتهاد نائل آمد. ايشان سپس به تبريز بازگشت و به تحقيق، تأليف، تدريس و ارشاد مردم همت گماشت. آيت‏اللَّه انگجي تبريزي از همان هنگام كه فرمانده قواي رضاخان پهلوي در تبريز شئون اسلامي را زير پا نهاد با مردم تبريز هم صدا شد و نسبت به آنان اعتراض كرد. همچنين ايشان در جريان كشف حجاب و تغيير لباس، عليه رضاخان موضع‏گيري كرد كه منجر به دستگيري و تبعيد او به سمنان شد. وي پس از بازگشت از تبعيد، به حوزه درس خود پرداخت و كتاب‏هايي نيز در زمينه فقه و اصول تأليف كرد كه برخي از آنها بدين قرارند: رساله سؤال و جواب، حاشيه وسايل شيخ انصاري، حاشيه بر مكاسب و كتاب ارث. اين عالم رباني سرانجام در 20 دي 1317ش برابر با 18 ذي‏قعده 1357ق در 74 سالگي رحلت كرد.
در پي قيام خونين 19 دي 1356 قم، حوزه علميه قم در محكوميت اين جنايت، اعلاميه‏اي صادر كرد. در بخشي از اين اعلاميه آمده بود: "هيئت حاكمه جبار، براي هَدم اسلام و مسلمين و كوبيدن حوزه‏هاي علميه، هر روز به نقشي دست مي‏زند و به ايجاد محيط وحشت و خفقان قناعت نكرده و مستقيماً دست به كشتار مردم و طلاب بي‏پناه حوزه علميه قم زده است." در بخش ديگري از اين اعلاميه خطاب به مردم ايران تاكيد شده بود: "ملت مسلمان ايران ببينند كه دستگاه جبار با اين جوان‏ها كه عمر خود را وقف اسلام و مسلمين كرده‏اند و با چشم‏پوشي از لذايذ دنيا، خود را براي فداكاري در راه اسلام آماده كرده‏اند، چه مي‏كند... عجب اينكه شاه جنايتكار باز هم دم از اسلام مي‏زند. او تصور مي‏كند چون موفق به تثبيت نوكري خود در برابر آمريكا شده است، موفق به هر جنايتي است. ولي بايد بداند، مقابل قيام و انقلاب ملت، شكست خواهد خورد."
با پيروزي انقلاب اسلامي و آغاز توطئه‏هاي داخلي براي حذف شخصيت‏هاي مؤثر انقلابي از عرصه فعاليت كشور، گروهك‏هاي معارض نظام درصدد بودند تا در هر فرصت، اين شخصيت‏ها را از ميان بردارند. سال 1360 از جمله سال‏هايي است كه شخصيت‏هاي بزرگي در آن ترور شده يا به فيض عظماي شهادت نائل آمدند. در يكي از اين ترورهاي منافقين، حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خامنه‏اي، اخوي مقام معظم رهبري، به عنوان نماينده مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي، قصد عزيمت به مجلس را داشت كه مورد حمله تروريستي منافقين كوردل قرار گرفت. در اين حادثه، وي بر اثر تيراندازي مهاجمان از ناحيه دست جراحاتي برداشت اما دو محافظ ايشان به شهادت رسيدند. به دنبال شهادت دو پاسدار همراه حجت الاسلام خامنه‏اي، وي از اتومبيل پياده شد و به سوي مهاجمين آتش گشود كه تروريست‏ها با اتومبيلي كه از قبل تهيه كرده بودند، متواري شدند. در پي اين سوء قصد، حجت الاسلام خامنه‏اي در بيمارستان بستري شد.
ابوالفتح شمس الدين سيد اسحاق بن سيد امين‏الدين جبرييلِ موسوي اردبيلي، معروف به صفي‏الدين اردبيلي (شيخ صفي)، موصوف به بُرهانُ الاَصفياء، قُطبُ الاَقطاب و شَيخُ العارفين، از عرفا و مشايخ صوفيه و پيران طريقت در قرن هشتم هجري است. نسب شيخ صفي با نوزده واسطه به جناب حمزة بن موسي بن جعفر(ع) مي‏رسد و با اين كه از سادات بود ولي به شيخ شهرت داشت. شيخ صفي‏الدين در سن بيست سالگي به جستجوي مرشدي در ميان زُهّاد اردبيل برخاست اما هيچ يك از آنان قادر به برآوردن نياز روحي وي نشدند. بنابراين صفي‏الدين به گيلان رفت و شيخ محمد گيلاني، معروف به زاهد را به عنوان مرشد خود انتخاب نمود. شيخ زاهد نيز صفي‏الدين را به رياست طريقت زاهديه برگزيد و هنگامي كه صلاحيت صفي‏الدين را مشاهده كرد به وي اجازه‏ي تدريس داد. قدرت معنوي صفي‏الدين نفوذ فراواني در ميان مردم داشت به طوري كه بعدها، چون نوادگانش ادعاي سلطنت كردند مورد حمايت مردمي واقع شدند و سلسله‏ي صفويه را ياري دادند.
جنگ‏هاي بين امپراتوري عثماني و روسيه تزاري از سلسله جنگ‏هايى است كه در چند قرن منتهي به قرن بيستم ميلادي به وقوع پيوست. از دلايل عمده اين جنگ‏ها، كوشش روسيه جهت كشورگشايى و تسلط بر درياي سياه و نيز رقابت پنهان دول اروپايى با روسيه بود كه به تحريك عثماني مي‏پرداختند. عمده‏ترين جنگ اين دو كشور در زمان كاترين دوم، امپراتوريس روسيه در نيمه قرن هجدهم شكل گرفت كه به استقلال شبه جزيره كريمه و دستيابي روسيه به سرزمين‏هاي وسيعي منجر گرديد. با اين حال بار ديگر آتش جنگ اين دو كشور در سال‏هاي پاياني اين قرن، فروزان گرديد و به دنبال جنگ بين دولت عثماني و روسيه كه از سال 1787 آغاز شده بود، درگيري‏هاي خونيني در اروپا روي داد. در اين ميان با اينكه چندين بار مذاكرات صلح صورت گرفت اما نتيجه‏اي از مذاكرات به دست نيامد. در نهايت پيشنهاد صلحي از جانب امپراتوري عثماني مطرح شد و مذاكرات صلح بار ديگر از سرگرفته شد تا اينكه در اوت 1791م، روسيه متاركه جنگ به مدت هشت ماه را به صورت مشروط پذيرفت. پس از آن، اين مذاكرات ادامه يافت. و پس از پانزده جلسه، در نهايت در نهم ژانويه 1792م پيمان صلح "ياشي" بين عثماني و روسيه امضا شد كه به تبع آن دولت عثماني سرزمين‏هاي وسيعي را از دست داد. با امضاي اين قرارداد، جنگ‏هاي اروپا در قرن هجدهم ميلادي خاتمه يافت.
خانم سيمون دوبووار، نويسنده معروف فرانسوي، در نهم ژانويه 1908م در پاريس به دنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي خود، سالياني را به تدريس گذراند و سپس تدريس را رها كرد. از آن پس، زندگاني دوبووار با يكي از پر سر و صداترين جريان‏هاي اجتماعي فرانسه در آميخته شد كه بخشي از آن، با پيدايش مكتب اگزيستانسياليسم يا وجودگرايى پيوند مي‏خورد. در اين زمان، آشنايى دوبووار با ژان پل سارْتْرْ فيلسوف و نويسنده فرانسوي، تأثير زيادي بوردوبووار نهاد و از آن الهام زيادي گرفت. وي طي سال‏هاي بعد سفرهايى به چين، شوروي و برخي كشورهاي امريكاي لاتين نمود و پس از ارائه گزارش اجتماعي خود، به جامعه اروپا معرفي شد و در فعاليت‏هاي اجتماعي و سياسي متعددي شركت كرد. اما فعاليت مهم او با سرمشق‏گيري از سارْتْرْ، ارائه نظريه اگزيستانسياليسم فمينيستي بود كه در آن به طرزي افراطي، از حقوق سياسي و اجتماعي زنان طرفداري مي‏كند. وي در اثرمعروف خود دراين‏باره كه در ايران به نام جنس دوم به چاپ رسيد، كوشيده است تا از اين بينش فلسفي براي توضيح موقعيت سياسي و فرهنگي زنان در جوامع مرد سالار استفاده كند. دوبووار در اين اثر، تمامي موقعيت زن را در دو زمينه زيست‏شناسي و اجتماعي بررسي كرده و مسيرهايى را كه به آزادي زن مي‏انجامد، بنابر نظريات خود ابراز كرده است. وي هم‏چنين در كتاب ديگري با نام كهنسالي، جامعه، را به سبب رفتار تند و خشني كه با سالخوردگان از خود نشان مي‏دهد به شدت مورد انتقاد قرار داده و به جامعه به دليل ناهنجاري رفتار با زنان حمله‏ور شده است. سيمون دوبووار سرانجام در سال 1986م در 78 سالگي درگذشت.
فكر احداث كانال پاناما از اواخر قرن نوزدهم در ذهن سران اين كشور شكل گرفت و باعث شد كه اين پروژه را به شركتي فرانسوي واگذار كنند، اما اجراي برنامه حفر كانال به دليل شيوع نوعي بيماري، عملي نشد. پس از مدتي در اوايل قرن بيستم حفر اين كانال با كمك امريكا آغاز گرديد و پس از افتتاح آن در سال 1914م، كنترل كانال به امريكا سپرده شد. حضور دائمي امريكا و دخالت در امور داخلي پاناما، اعتراض مردم پاناما را برانگيخت. در سال 1964م، شورش‏هاي شديدي در پاناما به دليل برافراشته شدن پرچم امريكا در كانال روي داد كه منجر به كشته و زخمي شدن صدها نفر گرديد. اين مسئله بازتاب سويى در روابط امريكا باساير كشورهاي امريكاي لاتين نهاد. در نتيجه، حل اين مشكل به عنوان يكي از برنامه‏هاي جيمي كارتر در دوران رياست جمهوري‏اش عنوان گرديد. در سال 1977م، پس از مذاكرات طولاني بين مسؤولان دو دولت، سرانجام طي قراردادي، دولت امريكا متعهد شد كه تا اول ژانويه سال 2000 ميلادي به كلي منطقه كانال پاناما را تخليه كرده و اداره امور كانال را به دولت پاناما بسپارند. با اينكه اكثر مردم پاناما از اين توافق كه حق حاكميت آنها بر منطقه كانال را 23 سال به تاخير مي‏انداخت راضي نبودند، ولي ناچار آن را پذيرفتند. در نهايت در اول ژانويه سال 2000، نيروهاي امريكايي پس از حدود يك قرن حضور در خاك پاناما، اين كشور را ترك كردند و حاكميت پاناما بر كانال استراتژيك پاناما به دولت اين كشور تعلق گرفت.